امام خامنه ای مد ظله العالی
 
 
چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:کنکور93, :: 12:43 ::  نويسنده : امیرحسین

سيد محمد جواد موسوي - ميانگين تراز 8265  –  مبارکه اصفهان

ضمن عرض سلام و خسته نباشيد به داوطلبين کنکور سراسري 93 و آرزوي موفقيت براي تمامي اين عزيزان از نظر من تابستان بهترين فرصت براي مطالعه عميق و مفهومي دروس به خصوص دروس پايه است که دانش آموزان مي توانند با انجام اين کار گام بسيار مهمي را براي موفقيت در کنکور سراسري بردارند.

من  بر مطالعه عميق و مفهومي تاکيد داشنم که  به دليل روند صعودي افزايش تعداد چنين سوالاتي در آزمون سراسري بود .  همانطورکه در کنکور92 به وضوح مشاهده شد.

نکته ي مهم ديگر اهميت مديريت در جلسه آزمون است. آزمون 92 به خوبي نشان داد که دانش آموزان براي موفقيت علاوه بر سطح علمي بالا، مي بايست ازمديريت خوبي برخوردار باشند تا با رد شدن از سوالات وقت گير ،استفاده ي بهتري از زمان محدود آزمون داشته باشند.

 بهترين زمان براي کسب اين مهارت همين آزمون هاي برنامه اي  است که من  در اين آزمون ها تکنيک هايي مانند زمان هاي نقصاني ، رد کردن سوالات وقت گير و .. را  تمرين   مي کردم.

من در فرصت طلايي تابستان  اين کارها را انجام داده بودم :

  1. مطالعه دقيق دروس پايه به خصوص دروس اختصاصي + تست زدن

 

  1. برطرف کردن نقاط ضعف به خصوص در درس هاي عربي و زبان انگليسي و دروس اختصاصي

 

  1. مطالعه فصل هاي اول تا سوم فيزيک سال چهارم ( چون تسلط بر اين بخش ها نسبت به ساير مطالب به وقت بيشتري نياز دارد که در تابستان اين موقعيت به خوبي فراهم است(

 

  1.  مطالعه دقيق درس حسابان و در صورت رسيدن به تسلط کامل در آن، مطالعه فصل هاي حد و مشتق از کتاب ديفرانسيل ( فصل هاي 2 و 3)


چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:پیرترین درختان روی زمین, :: 12:41 ::  نويسنده : امیرحسین

درخت های بسیاری روی زمین زندگی می کنند که شاید صدها سال سن داشته باشند و نسل های مختلفی را دیده اند. این درختان بیش از آنچه که می پنداریم عمر دارند زیرا نسل های مختلفی از این گونه درخت ها روی زمین زندگی کرده اند.

امروزه با اینکه به طور بی رویه ای درختان کهنسال قطع می شوند اما  باز هم چندین درخت در دنیا وجود دارند که به عنوان پیرترین درختان دنیا شناخته می شوند:

** سرو ابرکوه**

این درخت که در شهر ابرکوه قرار دارد یکی از پیرترین موجودات زنده دنیا است. این درخت با 4000 سال سن به عنوان پیرترین درخت ایران شناخته می شود.  محیط تنه این درخت در روی زمین یازده و نیم متر است و بلندای آن بین ۲۵ تا ۲۸ متر برآورد شده‌است.حمدالله مستوفی در کتاب نزهت القلوب که در سال ۷۴۰ قمری تالیف شده درباره ابرکوه می‌نویسد: در آنجا سروی است که در جهان شهرتی عظیم دارد...». دانشمند روس الکساندروف، عمر این سرو را بیش از ۴۰۰۰ سال می‌داند.

** مسوسلاه**

یکی از قدیمی ترین درختان دنیا در صحرای نوادا قرار گرفته است و دارای قدمتی بیش از 4800 سال است. این درخت سال ها بدون کمترین توجهی به حیات خود ادامه می دهد و البته به عنوان پیرترین موجود زنده دنیا شناخته می شود. این درخت می توانست به عنوان بلندترین درخت دنیا شناخته شود اما در سال 1964 بیشتره بدنه آن قطع شد.

** آلرس**

این نوع از درختان یکی از گونه های درختی است که روی زمین زندگی می کند زیرا نزدیک به 35 میلیون سال است که حداقل یک درخت از این نوع روی زمین بوده است. قدیمی ترین درختی که از این گونه امروزه روی زمین دیده شده است عمری 3600 ساله دارد . این درخت دارای چوبی بسیار مرغوب است و از جمله گران ترین چوب های دنیا به شمار می آید.

** سناتور**



گونه های مختلفی از درختان در دنیا وجود دارد که هرکدام ویژگی و خصوصیت های خاص خود را دارند. "بونسای" یکی از انواع درختان است که در ژاپن رشد کرده و به درختان مینیاتوری نیز شهرت دارند. این درختان دارای شکلی مشابه با درختان بزرگ اما در اندازه ای بسیار کوچک هستند.

یک درخت بونسای ژاپنی این روزها در موزه ای در آمریکا به نمایش گذاشته شده است که در سال 1625 کاشته شده است. این درخت که شکلی بسیار جالب و تازه دارد این روزها نزدیک به 388 سال سن دارد و حوادث بزرگی را در دنیا مشاهده کرده است.

این بونسای که به نظر درختی بسیار جوان است در سال 1945 در شهر هیروشیما بود و موجود زنده ای است که توانسته از این فاجعه بزرگ جان سالم بدر برده و به حیات خود ادامه دهد. این درخت در آن زمان در خانه خانواده ای بود که پس از انفجار بمب همه آن ها کشته شدند.

این درخت که هم از نظر سنی و هم عجایب یکی از متفاوت ترین درختان دنیاست در سال 1976 در طی مراسمی به دولت امریکا اهدا شد و ان ها نیز این درخت را برای نمایش به موزه ارسال کردند. این درخت این روزها در شرایط خوبی به سر می برد.



چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:لاغری,چای سبز,ادامس, :: 12:36 ::  نويسنده : امیرحسین

خوردن و رژیم گرفتن می تواند راهی برای لاغر شدن باشد اما نیاز به اراده و خواست قوی دارد که هرکسی نمی تواند از پس آن برآمده و وزنش را کم کند. پزشکان برای آنکه بتوانند با شکست در رژیم های غذایی مقابله کنند راه های مختلفی را پیشنهاد می دهند.

این راه های باعث می شود تا افراد بدون آنکه رژیم گرفته باشند وزنشان کم شود. البته این نکته را نیز باید در نظر داشت که این روش ها کنار ورزش کردن می توانند غوغا کنند.

** هیچگاه صبحانه را فراموش نکنید زیرا اولین اشتباهی که افراد چاق انجام می دهند رد کردن وعده صبحانه است. رد کردن صبحانه باعث می شود تا در طول روز میزان غذای بیشتری را وارد بدن کنید که این خود راهی برای افزودن وزن است. همچنین خوردن صبحانه باعث می شود تا ویتامین ها زودتر به بدن برسند و سالم تر باشید.

** کمی زمان خواب خود را افزایش دهید تا وزن بیشتری کم کنید. افزودن زمان خواب به معنای دیرتر رفتن به سرکار نیست بلکه می توانید زودتر بخوابید تا هم خوابی بیشتری داشته باشید و هم صبح سرحال باشید. پزشکان به این نتیجه رسیده اند که افزایش زمان خواب حتی به میزان بسیار کم می تواند باعث کاهش بیشتر وزن به میزان 5 کیلوگرم باشد. معمولا افرادی که مشکلاتی در خواب دارند بیشتر گرسنه می شوند.

** چای سبز را به عنوان بهترین دوست خود بشناسید زیرا هیچ نوشیدنی دیگری نمی تواند به جای این چای برای شما عمل کند. تا به حال پزشکان زیادی بوده اند که معجزات این چای را تصدیق کرده اند. چای سبز می تواند به روند کالری سوزی کمک کرده و همچنین چربی ها را خیلی راحت آب می کند.

** جویدن آدامس را آغاز کنید تا کمتر میل به غذا داشته باشید. جویدن آدامس های بدون شکر با طعم هایی مانند نعنا باعث می شود تا حالت گرسنگی از انسان گرفته شده و نیازی به خوردن غذا در خود نبیند. معمولا افرادی که تلویزیون تماشا می کنند یا در حال چرخ زدن در نت هستند بدون توجه به میزان غذای ورودی هرچه که می توانند در شکم خود میریزند این درحالی است که این افراد می توانند به جای خوردن غذا آدامس بجوند.

** در اینکه نمک کالری ندارند شکی نیست ولی این باعث نمی شود که خوردن آن باعث چاقی نخواهد شد. با خوردن میزان زیادی نمک شما گرسنه تر می شوید و این بدین معنی است که نیاز به نوشیدن میزان زیادی آب یا نوشابه های شیرین دارید پس خیلی سریع چاق شده و وزنتان افزایش می یابد.

** از نظر روحی خودتان را تقویت کنید تا انگیزه برای ادامه روند کاهش وزن داشته باشید. بهترین کار نگه داشتن لباس های قدیمی است که سایزهای بسیار زیادی داشته اند. هر از چند گاهی تعدادی از آن ها را به تن کنید تا متوجه تغییرات گسترده ای که در خودتان ایجاد کرده اید شوید. دیدن و حس کردن این میزان لاغری می تواند شما را هر لحظه به کاهش وزن علاقه مندتر کند.



پژوهشگران آمريکايي دريافته‌اند، صفات شخصيتي هر فرد، حتي افراد مبتلا به فشار خون ‌بالا يا اسکيزوفرني از روي دست خط قابل تشخيص است.

به گزارش سرويس پژوهشي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، بيش از پنج هزار صفت شخصيتي مرتبط با دست خط افراد وجود دارند و فاصله بين حروف، ارتباط بين حروف و شيوه امضا مي‌تواند نشانگر خصوصيات اخلاقي هر فرد باشد.

محققان مي‌گويند: همچنين مي‌توان براي تشخيص مشکلات سلامتي بالقوه فرد مانند ابتلا به اسکيزوفرني، فشار خون بالا و ميزان انرژي، دست خط فرد را مورد بررسي قرار داد.

فرآيند آناليز دست خط اصطلاحا خط شناسي (graphology) ناميده مي شود؛ در اين فرآيند شبه علمي شيوه نگارش حروف و کلمات شامل اندازه حروف، فاصله بين کلمات، شيوه ارتباط بين دو يا چند حرف مختلف، ميزان فشار براي نگارش بررسي شده و ويژگي هاي رواني حتي فيزيکي فرد تا حدود زيادي مشخص مي شود.

اندازه حروف و فاصله بين کلمات

افرادي که حروف را بصورت ريز مي نويسند، داراي شخصيت خجالتي، درونگرا و دقيق هستند؛ کسانيکه حروف را بصورت بزرگ مي نويسند، افرادي عاشق جلب توجه ديگران و برون گرا هستند و نوشتن حروف در ابعاد متوسط نشان دهنده سازگاري و اعتدال فرد است.

افرادي که بين کلمات فاصله زيادي مي گذارند، از آزادي خود لذت برده و از محصور شدن بيزار هستند؛ برعکس افرادي که کلمات را نزديک به هم مي نويسند، تحمل تنهايي را نداشته و تاحدودي فضول هستند.

شيوه نگارش و کشيدگي حروفي مانند l‌ و e نيز وضعيت فکري فرد را نشان مي دهد؛ اگر حلقه اين حروف عريض باشد، به معناي آرامش و فکر باز فرد است و حلقه تنگ و کوچک ديرباوري فرد را نشان مي دهد.

محل قرار دادن نقطه هر حروف

قرار دادن نقطه بر روي حروف نيز داراي مفاهيم مختلفي است؛ نقطه بالاي حروف نشانگر تخيل بالاي فرد است، نقطه نزديک به پايه حرف شخصيت سازمان يافته و همدلانه فرد را نشان مي دهد.

نقطه در سمت راست حرف خصوصيت بچه گانه فرد را نشان مي دهد و قرار دادن نقطه در سمت چپ به معناي تأخير يا تعلل در انجام کار است.

ميزان فشار وارده و سرعت نگارش

افرادي که موقع نوشتن فشار زيادي بر قلم وارد کرده و حروف و کلماتي ضخيم و پر رنگ مي نويسند، افرادي متعهد و جدي در کار هستند، اما به انتقادات اهميت نمي دهند؛ بر عکس افرادي که فشار کمي در هنگام نگارش وارد مي کنند، از حس همدلي بالا، اما انرژي کمي برخوردارند.

سرعت نگارش آهسته ويژگي افراد متکي به خود و سازمان يافته است و نگارش سريع نشانه اي از بي حوصلگي و بيزار بودن از هدر دادن وقت فرد است.

تغييرات چشمگير در دست خط فرد در يک متن نيز دروغگويي فرد را نشان مي دهد.

وضعيت سلامتي

افرادي که دچار فشار خون بالا هستند، در هنگام نوشتن فشار زيادي بر قلم وارد کرده و نوشته هاي آنها بسيار پر رنگ است؛ اين شيوه نگارش همچنين سطح انرژي بسيار بالاي فرد را نشان مي‌دهد.

نوشته هاي افراد مبتلا به اسکيزوفرني اغلب به سمت راست يا چپ منحرف مي شوند؛ همچنين يکي از نشانه هاي اوليه بروز بيماري آلزايمر نيز خط بسيار ريز و تنگ موسوم به micrographia است.



چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:خطای دید,عکس, :: 12:27 ::  نويسنده : امیرحسین



پایگاه اطلاع رسانی حرم مطهر امام حسین(ع) و حضرت العباس(ع) در ماه مبارک رمضان برای تمامی محبان و مشتاقان زیارت اهل بیت در سراسر جهان ، که بعد مسافت مانع رسیدن ایشان به کربلای معلی و زیارت بارگاه منور حضرت عباس(ع) جهت تجدید میثاق با آن حضرت و یا طلب حوائج دنیوی و یا اخروی میگردد تهیه گردیده است .
شما می توانید با ثبت نام در این صفحه ، به خدام این بارگاه ملکوتی نیابت داده تا از جانب خود ویا بستگانتان (چه آنان که در قید حیاتند و چه آنانکه به رحمت ایزدی پیوسته اند) زیارت نموده و دو رکعت نماز زیارت بجای آورند .

امام حسین(ع):  http://www.imamhussain.org/enaba/

حضرت ابالفضل(ع):  http://alkafeel.net



خسرو حیدری:بازیکنی است که کمتر خلاقيت را زیر پا میگذارد. سانتر های عالی و بینقص او بسیاری از بازیکنان را در موقعیت گلزنی قرار میدهد.

حنیف عمران زاده:نمیتوان گفت بازیکن بدی است.او از نظر بدنی در شرایط خوبی دارد و در بسیاری از مواقع مدافع خوبی بوده است.او بسیار غیرتی هم هست.به خصوص در مورد نام کذبی که عربها برای خلیج همیشه فارس ما گذاشته اند.

اندرانیک تیموریان:بسیار خوشحالیم که او دوباره به استقلال بازگشت.قطعا او یکی از بهترین هافبک ها خواهد بود.اما ایا او میتواند بهترین بازیکن شود؟

احمد جمشیدیان:او باید موفق شود.چون انقدر از راضی بودنش درخصوص حضور در باشگاه استقلال گفته است که ما امار نداریم!به هرحال برایش ارزوی موفقیت میکنیم.

علیرضا نیکبخت واحدی:به نظر میرسد او در میان هواداران چهره ی منفوری است.او تاکنون در تیم های ابومسلم خراسان-استقلال تهران-الوصل امارات-پرسپولیس تهران-استیل اذین-صبا-پیکان وداماش پابه توپ شده است.

محمد مهدی نظری: مهدی نظری به مدت ۱۰ سال از ۱۳۸۶ تا ۱۳۷۶ در آکادمی ولیعصر شیراز مشغول به فعالیت بود. سپس به تیم بزرگسالان مرصاد شیراز رفت و ۲ فصل را در این تیم سپری کرد. در سال ۱۳۸۸ به تیم فجر سپاسی پیوست. این مهاجم طی ۴ فصل حضور در این تیم ۹۸ بازی و ۲۱ گل را در کارنامه خود ثبت کرد. وی با بازی‌های خوبی که برای تیم فجرسپاسی انجام داد نظر مدیران باشگاه استقلال تهران را به سوی خود جلب کرد. پس از مذاکره و توافق با مسئولان این باشگاه در ۱۴ خرداد ۱۳۹۲ با امضای قراردادی ۱ ساله به باشگاه استقلال تهران پیوست، تا لیگ سیزدهم فوتبال ایران را در جمع آبی پوشان پایتخت توپ بزند.برای این بازیکن جوان و شیرازی ارزوی موفقیت میکنیم.

پژمان منتظری:درست است که او فقط یک نیم فصل برای استقلال بازی میکند اما همه میدانند که او متعصب است و همواره قلبش برای استقلال میتپد

پژمان نوری: او 32  سال سن دارد و پستش هافبک است.وی کاپیتان سابق تیم ملوان انزلی میباشد.مادر این فصل او را باشماره ی((8))خواهیم دید.

فرهاد مجیدی : کاپیتان فصل قبل با این که کمتر از یک نیم فصل بازی کرداما انچنان درخشید که همه بدانند او ابی دل است.در مسابقات اسیایی گل های کمنظیرش و در لیگ هم گل های بینظیرش.امیدواریم همیشه ابي دل بمانی.

لطفابانظرات خود مارا شادمان نمایید.باتشکر



آخرین خبرها از استقلال این بود: خرید آندرانیک تیموریان و تداوم حضور جواد نکونام. غیر قابل پیش بینی هم نبود که در نهایت نکونام در استقلال بماند و آندرانیک تیموریان هم جذب بشود. این دو خرید که محتمل به نظر می رسید حالا استقلال را تبدیل به بهترین تیم فوتبال ایران کرده است. کافی است اسامی را کنار هم قطار کنید. حتی قلعه نویی پیش از اینکه نکونام از رفتن به امارات منصرف بشود- یا منصرفش کنند- و تیموریان قرارداد تازه ای با آبی ها منعقد کند مدعی شده بود تیمش همین طوری هم تیم بسیار خوبی است که می تواند قهرمان آسیا بشود. حالا که نکونام مانده و آندو هم با استقلال به توافق نهایی رسید باید انتظار های زیادی از استقلال داشت. لااقل آبی‌ها باید در فصل جدید قهرمانی شان را در لیگ برتر حفظ کنند و در رقابت های آسیایی نیز قادر باشند به سادگی از سد بویرام گذشته و حتی فینال لیگ قهرمانان آسیا را نیز تجربه کنند. به هر شکل این تیم شاکله اصلی تیم ملی را تشکیل می دهد و حتی اگر جباری هم در میان این بازیکنان نباشد باز هم آن قدر دست قلعه نویی باز هست که بتواند با چیدمان ایده ال ستاره سوم را به حقیقت تبدیل کند. 2 فصل پیش وقتی که پرویز مظلومی روی نیمکت استقلال می نشست گفته می شد که تیمش کهکشانی است! اما حالا این استقلال را باید فراتر از کهکشانی دانست چرا که قرار است 2 بازیکن خارجی دیگر نیز استقلال را مزین کنند.



كواتروهوراريا اسپانيا امروز در مقاله اي از 7 ستاره نام برد كه از رونالدو متنفرند.اين خبر در رسانه هاي اسپانيايي زبان بازتاب گسترده اي داشت.به خصوص بخشي كه در مورد كاسياس و دروگبا نوشته شده.

هفت ستاره كه از رونالدو متنفرند:

  وين روني

 

ملي پوش انگليسي پس از بازي مقابل پرتغال سعي داشت تا وارد اتاق رختکن شود و کريستانو رونالدو را به دو قسمت مساوي تقسيم نمايد.پس از خطاي روني حركات ستاره پرتغالي باعث شد تا داور به او كارت قرمز نشان دهد.پس از آن در همه ورزشگاه هاي انگليس هر بار رونالدو صاحب توپ مي شد با صداي سوت ممتد مواجه بود.

    رود فان نيستلروي

در سال 2006 و در آخرين ديدار فصل منچستريونايتد مقابل چارلتون ، فان نيستلروي ناگهان استاديوم الدترافورد را ترک کرد.درگيري بين رونالدو و ملي پوش هلندي موجب شد او رختکن منچستر را ترک کرد.

  پپ گوارديولا

رونالدو در ال کلاسيکو به طرف گوارديولا آمد تا توپ را از او بگيرد.نحوه آمدن او به دنبال توپ و حركت پپ با واكنش ستاره پرتغالي همراه شد.رونالدو پپ را هل داد و جنجال گسترده اي در زمين به راه افتاد.

  سيمائو ساربوزا

او هم کسي است که رونالدو را دوست ندارد. او به خاطر رونالدو کاپيتاني را از دست داد. چرا که رونالدو از مسئولان بازوبند کاپيتاني را خواست آنها نيز براي از دست ندادن ستاره شان قبول کردند. پس از آن در سال 2010 سابروزا خداحافظي کرد.

   ديديه دروگبا

جنجال ديگر رونالدو در منچستر يونايتد.هر چند که مطبوعات خيلي قضيه را باز نکردند و در واقع قابل بازگو شدن هم نيست اما اين اتفاق هميشه در ذهن دروگبا خواهد ماند.

جان تري

جنجال اين دو از زماني آغاز شد كه تري كاپيتان انگليس بود و گفت كه براي  توپ طلا رونالدو را لايق نمي داند.گرچه رابطه اين دو بهتر شده اما در مطبوعات حسابي از خجالت هم درآمدند.

ايکر کاسياس

درگيري بين کاسياس و رونالدو تازه است. موضوع از اين قرار است که هر يک از اين دو رهبري بخشي از تيم را بر عهده گرفت اند.دوستي كاسياس با بارسايي ها و حركت رونالدو به سمت تصاحب جايگاه ليدري كاسياس در تيم حاشيه هاي زيادي را به همراه داشته است.البته  كواتروهوراريا سكون فعلي را آرامش قبل از طوفان مي داند.



دروازه‌بان

تخصصی‌ترین موقعیت در تیم بوده و بیشتر وظیفه تدافعی و محافظت از دروازه را دارد. یک دروازه‌بان خوب دارای قدرت فیزیکی و پرش بالا یی است. واکنش‌های سریع انجام داده و در جا یابی‌ها اشتباه نمی‌کند. به راحتی می‌تواند رهبری دفاعیتیم را به عهده گرفته چون بهترین دید را نسبت به تمام مدافعین دارد. در مواقع توپ‌های ارسالی به طور موثر با مدافعین و بازیکنان ارتباط بر قرار کرده و در ضربات آغاز مجدد با دقت عمل می‌کند.

مدافعین

مدافع مرکزی Canter -Back (CB)

مدافع مرکزی - میانی یا بعضا مدافع مرکزی هم به آن گفته می‌شود. وظیفه عمده این تیپ مدافین متوقف کردن تمام کننده‌ها از گل زنی و خارج کردن توپ از محوطه جریمه است.‌‌ همان طور که از اسم این مدافعین پیداست - در موقعیت مرکزی خط دفاع بازی می‌کنند. اغلب تیم‌ها دو مدافع مرکزی استخدام می‌کنند که مسلما جلوی دروازه‌بان بازی می‌کنند. دو استراتژی عمده برای مدافعین مرکزی وجود دارد که در زیر به آن‌ها اشاره می‌شود:

دفاع منطقه‌ای:

هر کدام از مدافعین منطقه مشخصی را تحت پوشش قرار می‌دهند وبه صورت یک واحد دفاعی منسجم عمل می‌کنند. در این سبک دفاع - بازیکنان مدام اطراف شانه‌های خود را نگاه می‌کنند تا به خصوص هنگام آفساید گیری هوشیاری لازم را داشته باشند. پوشش فضای بین توپ و بازیکنان تیم مقابل از اصول اولیه این سبک بوده و توصیه می‌شود مدافعین از تکل زدن – حرکت رو به جلو و زیاد نزدیک شدن به نفرات تیم مقابل جلوگیری کنند. به این دلیل که باعث از بین بردن شکل واحد دفاعی می‌شود. در تصویر مقابل نمونه‌ای از دفاع منطقه‌ای در تیم فولام قابل مشاهده است. به دلیل تعدد بازیکنان تیم مهاجم در منطقه دفاعی چنانچه مدافعین توپ ربایی کنند باید سریعا آن را به خط میانی منتقل و یا حتی به ضد حمله تبدیل کنند و از آن منطقه به سرعت خارج شوند تا فشار روی تیم کاهش پیدا کرده و مهاجمین تیم مقابل در وضعیت توپ – دروازه (آفساید) قرار دهند.
دفاع نفر به نفر: که وظیفه هر کدام از مدافعین یارگیری فرد خاصی از تیم مقابل است.
معمولا مدافعین مرکزی قد بلند- قوی - دارای قدرت پرش و تکل زنی بالایی می‌باشند. مدافعین موفق افرادی هستند که خوب تمرکز دارند و بازی خوانی می‌کنند. شجاع هستند و دارای قدرت تصمیم گیری بالایی به ویژه هنگام تکل زنی در لحظات حساس می‌باشند. بعضی مواقع به خصوص در لیگهای دسته پایین مدافعین مرکزی دقت بسیار کمی روی کنترل توپ دارند و فقط سعی در دور کردن توپ به روش سنتی دارند. در اوایل قرن بیستم این موقعیت در فوتبال شکل واقعی خود را در ترکیب ۵-۳-۲ را پیدا کرد که در آن هر دو مدافعین بیشتر حالت دفاعی به تیم می‌دادند. در تصویر نمونه از یار گیری تفر به نفر مشاهده می‌شود. مدافع باید سایه به سایه بازیکن تیم حریف حرکت کرده و از دست خود به عنوان حسگربدن بازیکن حریف و راهنمای حرکت خود استفاده کند. امکان خطا گرفتن برای مهاجمین در این سبک بسیار ساده است و نیازمند هوشیاری بالایی است.

 مدافع سوییپر Sweeper/Libero (SW)

در واقع فرم پیشرفته و همه کاره مدافع مرکزی است ولی‌‌ همان طور که از اسمش پیداست وظیفه دور کردن توپ را عهده دارد. به ویژه وقتی که تیم مقابل در صدد ایجاد شکاف در خطوط دفاعی است. در شکل مقابل مدافع سوییپر در آرایش ۲ – ۳- ۵ نشان داده شده است که دارای قابلیت تحرک بیشتری نسبت به دیگر مدافعینی که یارگیری می‌کنند دارد. قدرت بازی خوانی برای این تیپ مدافعین بسیار حیاتی‌تر از مدافعین مرکزی است.
در سیستم ایتالیا یی کاتانچیو یا دفاع بتونی در سال ۱۹۶۰ برای اولین بار به بازیکنان این پست لقب لیبرو را دادند. اکثر مدافعین مرکزی قابلیت خارج کردن توپ از منطقه دفاعی را دارند و می‌توانند انرا به یک موقعیت حمله برای تیمشان تبدیل کنند که بسته به ویژگی‌های تاکتیکی (بازی خوانی و طراحی وتکل) و تکنیکی (پاسکاری و میدان دید مناسب)

 می‌باشد.

مدافع پوششی Full Back (FB/LB/RB)

اینگونه مدافعان حالت دفاعی عمیق تری به خود می‌گیرند. در سمت چپ یا راست زمین بازی می‌کنند. وظیفه اصلی این مدافعین مانع شدن از ارسال و عبور توپ توسط بازیکنان تیم مقابل روی محوطه جریمه است. در برخی سیستم‌های دفاعی مدافعین پوششی اقدام به یارگیری هم می‌کند. از اکثر آن‌ها انتظار می‌رود با حرکت رو به جلو به نقطه آغاز بازی در حمله شرکت کرده و به عنوان بال راست و چپ اقدام به توپ ریزی برای مهاجمین کنند. یک مدافع پوششی مدرن توانایی حرکات سریع و انفجاری را دارد - قدرت ایده آلی داشته و خوب تکل می‌زندو دارای استقامت بالایی هنگام زمین خوردن و بلند شدن مکرر است.

مدافع نفوذی پوششی Wingback (WB/RWB/LWB)

در واقع شکل مدرن‌تر مدافع پوششی است که وظیفه آن‌ها شرکت در طرح‌های تهاجمی است.‌‌ همان طور که از اسمشان پیداست وظیفه دو منظوره هم در حملات و دفاع را بر عهده می‌گیرند. در سیستم ۲-۵-۳ به کارگیریشان بسیار معمول است که بیشتر در نقش بخشی از خط هافبک ظاهر می‌شوند. به این دلیل که وظیفه ترکیبی دارند باید دارای استقامت بالایی باشند. در سیستم مذکور از پشتیبانی خط دفاع برخوردارند باید یبیشتر روی فراهم کردن موقعیت برای تمام کننده‌ها تمرکز داشته باشند و کمتر به وظایف دفاعی بپردازند. استقامت و آمادگی جسمانی بالا از عوامل افزایش قدرت آن‌ها به شمار می‌رود.

هافبک‌ها

هافبک‌ها خط ارتباط بین مهاجمین و مدافعین هستند. از وظایف اصلی آن‌ها نگهداری مالکیت توپ و دریافت توپ از مدافعین و تغذیه مهاجمین است. در عین حال مانع پیش روی بازیکنان تیم مقابل نیز می‌شوند. هافبک‌ها از قابلیت انعطاف پذیری بالایی برخوردارند و می‌توانند به خود حالت دفاعی یا تهاجمی بگیرند. اکثر مربیان روی به کار گیری یک هافبک مرکزی تمرکز می‌کنند.


هافبک مرکزی Central Midfielder (CM)

متناسب با نظم تاکتیکی و ظرفیت‌های تیم می‌توانند دارای نقشهای متعددی در زمین باشند. پل ارتباطی بین دفاع و حمله‌اند و بدون چون و چرا وظیفه دفاع بلامنازع هنگام حمله تیم مقابل را دارا هستند. موقعیت مرکزی به آن‌ها این امکان را می‌دهد که دید وسیعی از میدان داشته باشند. اکثر اتفاقات میدان پیرامون آن‌ها در جریان است و باید از قابلیت کنترل توپ بالایی برخوردار باشند. بعضی از آن‌ها قدرت بازی بین دو محوطه جریمه یا اصطلاحا «باکس تا باکس» را دارا هستند. قدرت و استقامت آن‌ها - زیرکی - کنترل توپ و پاسکاری آن‌ها در کار تیمی تاثیر گذار است.

هافبک دفاعی Defensive Midfielder (DM)

اینگونه مدافعین اغلب جلوی مدافین پوششی بازی می‌کنند و علت به کار گرفتن آن‌ها بالا بردن قدرت دفاعی تیم است. یک هافبک دفاعی سازمان تهاجمی تیم مقابل را ویران می‌کند و باعث توقف بازیکنانی می‌شود که در حمله شرکت می‌کنند. این گونه مدافعین همچنان می‌توانند به تاکتیک تیمی هم کنند.
به عنوان مثال: با هدایت هسته تهاجمی به سمت کناره‌ها می‌توانند باعث محدود کردن و کوچک کردن زمین برای آن‌ها شوند. حتی می‌توانند پست مدافع پوششی یا نفوذی را به هنگام شرکت ناگهانی آن‌ها در حمله پر کنند.
اصولا وظیفه آن‌ها دفاعی است ولی بعضی از آن‌ها به عنوان بازی ساز عمقی یا اصطلاحا طراح درو نیز به استفاده می‌شود. به این دلیل که از توانایی طراحی حمله و اعمال زمان آن از عمق دفاع بوسیله پاسکاری برخوردارند.
یک هافبک دفاعی دارای قدرت تشخیص بالای موقعیت یابی - تکل زنی و توپ ربایی است. توانایی برآورد و ارزیابی حرکت بازیکنان تیم مقابل و مسیر توپ را دارد. همچنین هنگامی که تیم تحت فشار است قابلیت کنترل و نگه داری توپ را در خط میانی داردو مهم‌تر از همه باید دارای استقامت بالایی باشند به این دلیل که در طول یک مسابقه بیشترین فاصله از زمین را تحت پوشش قرار می‌دهند.
در یک بازی فوتبال به عنوان مثال در لیگ بر‌تر انگلیس در طول ۹۰ دقیقه یک هافبک دفاعی به میزان ۱۲ کیلو متر دوندگی دارد. هافبک‌های بازی ساز عمقی نیز باید توانایی بالای کنترل توپ و ارسال پاس‌های بلند و عریض را برای مهاجمین داشته باشند

Attacking Midfielder (AM) هافبک تهاجمی


یک هافبک تهاجمی یک هافبک مرکزی است که در وضعیت حمله و پشت تمام کننده‌ها بازی می‌کند که در واقع محورهای تهاجمی تیم می‌باشند. در فضاهای خالی بازی می‌کنند یا در عمق خط حمله به عنوان پشتیبان اصلی مهاجمین مرکزی جا می‌گیرند.
 از وظایف اصلی این پست تخصصی ایجاد موقعیت‌های گل زنی با استفاده از مهارت‌ها و توانمندی‌هایشان دارای قابلیت تکنیکی بالایی بوده و با پیش بینی حرکت مدافعین تیم حریف اقدام به ارسال پاس‌هایی برای تمام کننده‌ها می‌کنند که باعث ایجاد شکاف در سازمان دفاعی تیم مقابل می‌شوند. پاس‌های دقیق ارسال می‌کنند و بدون اشتباه دریبل می‌کنند. توپ را به صورت ماهرانه کنترل می‌کنند و از قدرت بازی سازی بالایی برخوردار هستند. پاس‌های جسورانه می‌فرستند و از زوایای گوناگون شوت می‌زنند و می‌توانند ستاره تیمشان باشند. به اکثر آن‌ها اجازه حرکت در نقاط مختلف زمین داده شده تا متناسب باموقعیت تیمی هدف مورد نظرشان را به وجود بیاورند. در ترکیب عامه پسند «۲-۴-۴» لوزی یا «۲- ۱-۲ ۱ -۴» به صورت سنتی دو هافبک مرکزی در نظر گرفته می‌شود که یکی از ان‌ها هافبک تهاجمی است.


هافبک نفوذی پوششی Winger (LW/RW)

معمولا به آن‌ها بال تیم گفته می‌شود که در موقعیت عریض تری نزدیک به خطوط کناری قرار دارد.
 در بعضی ازفرم‌های سنتی مثل آرایش دبل دبلیو به عنوان مهاجم هم به کارگرفته می‌شوند.
امروزه به شکل مدرن اینگونه هافبک‌ها نقش مهمی در میانه میدان ایفا می‌کنند. به ویژه در سیستم ۲ - ۴ - ۴ یا ۱ - ۵ - ۴ وگاهی در سیستم ۳ - ۳ - ۴ بیشتر به خود حالت تهاجمی گرفته و حتی تمام کننده می‌باشند.
یک هافبک در این پست دارای سرعت عمل و قدرت جنگندگی بالاست. حیله گر و با هوش است و از حرکت کنار خطوط کناری لذت می‌برد. ارسال‌های او روی پست‌های نزدیک و دور فرود می‌آید.
 بعضی از آن‌ها تمایل زیادی به کشاندن جریان بازی به سمت داخل میدان دارند که این خود باعث عریض شدن سازمان دفاعی تیم مقابل می‌شود و به آن‌ها وظیفه بازی سازی یا ارسال پاس‌های اریب را می‌دهد. حتی بازیکنانی که سریع نیستند نیز در این پست توانایی خلق موقعیت‌های تهاجمی از دامنه‌های کناری تیم را دارا هستند.
مانند تمام بازیکنان خط حمله - جا گیری آن‌ها در نقاط مختلف زمین مهم است که می‌تواند منجر به دریافت توپ - ارسال پاس یا امتیاز گیری شود.
در شکل سنتی بازیکنان راست پا در سمت راست و چپ پا‌ها در سمت چپ بازی می‌کنند ولی امروزه در فرم مدرن مربیان از این بازیکنان توقع بازی در هر دو بال تیم را دارند که در طول بازی به شکل مداوم ان‌ها را برای اهداف تاکتیکی در دو دامنه تیم عوض کنند. به عنوان مثال یک بازیکن راست پا که در جناح چپ به کار گرفته می‌شود- تمایل به بازی به میانه میدان را دارد و این برایش راحت‌تر است.
 بنابراین می‌تواند بیشتر ساز را ایفا کند. از راه دور شوت بزند- به سمت گل دریبل کند و یا پاس‌های نرم برای مهاجمین بفرستد مزیت دیگر این کاربرد این است که با پیشبرد بازی به سمت میانی‌تر میدان - توپ به سمت پای ضعیف‌تر مدافع پوششی می‌رود که پشت سر این هافبک بازی می‌کند و به همین دلیل‌هایی مانند بارسلونا بال‌های چپ و راست خود را روی پای مخالف انتخاب می‌کنند. باشگاه‌هایی باشگاه‌هایی معروف و موفق بسیاری هم مثل آث میلان اصلا بدون بال چپ و راست بازی می‌کنند. که معمولا به شکل یک لوزی باریک در میانه میدان پیشروی می‌کنند و یا با اتکا به مدافعین پوششی در سیستم
 ۱-۲- ۳ - ۴ به صورت عریض تری از آن‌ها به عنوان بال تیمشان استفاده می‌کنند
در سال ۱۹۶۶ رمزی مربی تیم انگلستان عملا تیمش را بدون بال مدیریت کرد که به آن تیم لقب تیم شگفتی‌های بدون بال را دادند.
مهاجم

مهاجم مرکزی Centre Forward (CF)


یک مهاجم مرکزی تنها یک وظیفه اصلی دارد و آن هم گل زنی است. معمولا مربیان یک تمام کننده که شانه به شانه دفاع آخر تیم مقابل بازی می‌کند در خط حمله قرار می‌دهندو یک مهاجم پیشرو در موقعیت عمقی تری به کار می‌گیرند تا به ایجاد و یا خلق موقعیت‌ها ی گل زنی منجر شود.
 در سابق مهاجمین مرکزی به عنوان مهاجم هدف برای خط دفاع محسوب می‌شدند که وظیفه آن‌ها ایجاد حواس پرتی برای مدافعین و استفاده خود و هم تیمی‌هایشان از فرصت‌ها برای گل زنی بود. ولی معمولا این بازیکنان دارای سرعت و چابکی بیشتری نسبت به دیگران هستند.
باید دارای قابلیت‌های بالایی باشند. قابلیت جا گیری در فضاهای خالی سازمان دفاع تیم مقابل و یا حتی دریبل کردن را دارند.
در موارد دیگر بازیکنان تمام کننده با جاگیری در دامنه‌های کناری زمین راه خود را به سمت گل و گل زنی در پیش می‌گیرند.
در واقع مهاجم هدف و تمام کننده می‌توانند جای خود را با توجه به موقعیت توپ عوض کنند.
 بازیکنانی که به عنوان مهاجم هدف به کار گرفته می‌شوند معمولا از قد نسبتا بلندی برخوردارند و دارای شوت‌های دقیقی هستند. توپ‌های مدافعین یا مهاجمین می‌تواند به آن‌ها ختم شود. قابلیت نگهداری و حمل توپ را دارند تادر زمان مناسب هم تیمی‌های آن‌ها به کار تیمی اضافه شوند.
معمولا با ضربه سر از طریق ارسال‌های عرضی به گل می‌رسند. با قدرت بدنی خود هنگام چرخیدن از توپ محافظت کرده و گل می‌زنند.
بعضی از مهاجمین به دریافت پاس‌های بلندی که پشت سر مدافعین تیم مقابل ارسال می‌کنند اتکا می‌کنند و بعضی مانند مهاجم هدف با پشتیبانی خط میانی پشت سرشان و جمع کردن توپ به گل می‌رسند.
 برخی مهاجمین قابلیت بازی در هر دو وضعیت (مهاجم هدف و مهاجم پیشرو) را دارا هستند.


مهاجم تمام کننده Striker (ST)


باید متوجه بود که بین تمام کننده و مهاجم مرکزی تفاوت‌های بارزی وجود دارد و این دو پست همیشه از لحاظ مفهوم وعملکرد گیج کننده‌اند. هر چند که دارای وظایف مشابهی می‌باشند. معمولا تمام کنند‌ها با دوندگی زیاد در بازی مدافعین مداخله می‌کنند و سعی در فرار از حلقه آفساید را دارند و اکثرا در تلاشند تا نزدیک به خط دروازه بازی کنند.
مهاجم عمقی یا نفوذی
 در واقع‌‌ همان مهاجمان مرکزی هستند که در فاصله بین خط دفاع و میانی تیم مقابل بازی می‌کنند. اخیرا به آن‌ها اسامی چون: تمام کننده حاشیه‌ای - پشتیبان تمام کننده نیز داده شده است. در واقع این پست برای اولین بار توسط تیم مجارستان در اواخر دهه ۱۹۴۰ و توسط فرانسه در اواسط ۱۹۵۰ به کار گرفته شد.
 بعد‌ها در فوتبال ایتالیا به خود شکل عامه پسندی گرفت. در واقع این بازیکن بازی سازی است که نه در حمله و نه در خط میانی بازی می‌کندو لی حرکت او باعث پیشرفت هجومی تیم می‌شود. خیلی از بازیکنان این پست می‌توانند به صورت هافبک تهاجمی یا حتی در بال تیم بازی کنند. به هنکام حمله اغلب کمی عقب می‌کشند تا به عنوان آخرین بازیکن یارگیری شوند و سریع حرکت کنند. دارای مهارت‌های بالایی هستند- ذهنیت هجومی دارند و برای مهاجمان مرکزی ایجاد فرصت‌های متعددی می‌کنند.



هيچ مسئله اي در جهان صرفا با شانس قابل توجيه نيست و هيچ مهارتي با شانس كسب نمي شود.شيوه زدن ضربات آزاد مخصوص كريستيانو رونالدو ملفب به توماهاوك شيوه اي است كه بسيار محبوب شده و بسياري از بازيكنان مانند گرت بيل سعي دارند روش او را به كار ببندند.تمرين زياد اصل اوليه زدن ضربات آزاد است.در اين مطلب زدن ضربات آزاد به شيوه كريس رونالدو را قدم به قدم آموزش مي دهيم.

 همه ما استايل رونالدو قبل از زدن اين ضربه را مي دانيم.ايستادن به شيوه خاص،نفس عميق،چشم ها قفل روي هدف و اما بعد....

 1-پاي تكيه گاه در كنار توپ و موازي محور آن قرار مي گيرد.بعد از آن نفس عميق رونالدو فاصله گام هايش تا توپ را با قدم هاي تنظيم شده طي مي كند به صورتي كه در هنگام ضربه پاي تكيه گاه در نزديك ترين حالت ممكن به توپ قرار گرفته و كاملا با محور مياني آن موازي است.

 2-با اينستپ ضربه بزنيد.اينستپ به استخواني گفته مي شود كه از شست پا امتداد يافته و تا قبل از ساق خاتمه مي يابد.در واقع اين ضربه بايد از استخوان شست قدرت بگيرد و به موقع هم از توپ جدا شود.يعني ضمن حفظ تعادل با پاي تكيه گاه و رعايت اصول اوليه شوت زني نظير خم شدن نسبي به جلو بايد مسير توپ با پا نسبت با فاصله از دروازه دنبال شود.وقتي به كفش خودتان نگاه مي كنيد بايد با قسمت چپ بند كفش،روي آن و روي شست ضربه نواخته شود.

3-زاويه چرخش پاي ضربه زننده و كشيدگي پا به سمت توپ درست هدف را نشان مي روند و بايد تا لحظه جدايي توپ از پا حفظ شود

4-شايد اين مهم ترين بخش ضربه باشد.ضربه درست كمي پايين تر از نقطه مركزي توپ برخورد مي كند و چيزي كه به آن كات رو به پايين مي دهد حركت زانو است.زانو بر خلاف ضربات معمولي جمع مي شود و تا نزديك سينه بالا مي آيد.اين همان عامل كات دهند به توپ است كه بايد به مرور زمان و تمرين تبديل به مهارت شود.

5-پاي تكيه گاه كمي از زمين بلند مي شود.اين عاملي است كه ضمن حفظ تعادل قدرت كافي را براي زدن اين ضربات كه معمولا از فاصله دور زده مي شوند به بازيكن مي دهد.

-مانند رونالدو خوشحالي كنيد



سه شنبه 8 مرداد 1392برچسب:علی کریمی, :: 21:4 ::  نويسنده : امیرحسین

در آن دوران که روزنامه ها به سراغ پدیده های جوان فوتبال می رفتند تا نظر آنها در خصوص مسائل مختلف جویا شوند، گفتگویی با چند جوان جویای نام از جمله علی کریمی و پژمان جمشیدی در مورد اهمیت تحصیلات برای ورزشکاران انجام دادند که خواندن آنها پس از سالها جالب است.
کریمی در این گفتگو تاکید کرد که تحصیل برایش بیش از ورزش اهمیت داشته و ورزشکاران با تحصیلات عالیه بهتر می توانند مطرح شوند.



حضرت علي (عليه السلام) شخصيتي بزرگ و بي بديل است که در طول تاريخ همواره مورد مدح و ستايش بزرگان قرار گرفته و حتي  کساني که به امامت علي (عليه السلام) باور ندارند نيز ، او را در نوع خود يگانه و بي نظير مي دانند.



مطلبي که پيش رو داريد نمونه‌اي است از گفتار انديشمندان غير مسلمان درباره علي (عليه السلام) ... :

بي نظيري علي ( عليه السلام )

مادام ديالافوا ـ سياح فرانسوي ـ گويد : « احترام علي ( عليه السلام ) در نزد شيعه به منتهي درجه است ، و حقاً هم بايد اين طور باشد ؛ زيرا اين مرد بزرگ علاوه بر جنگ ها و فداکاري ها که براي پيشرفت اسلام کرد ، در دانش ، فضايل ، عدالت و صفات نيک بي نظير بود ، و نسلي پاک و مقدس هم از خود باقي گذارد . فرزندانش نيز از اوپيروي کردند ، و براي پيشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند . اميرالمومنين علي ( عليه السلام ) کسي است که همه ي بت هايي را که اعراب ، شريک خداي يگانه مي پنداشتند شکست ، و وحدت و يگانه پرستي را تبليغ کرد . علي کسي است که تمام اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود . علي ( عليه السلام ) کسي است که تهديد و نويدش قطعي بود . « مادام ديالافواي مسيحي » در ادامه ي اين بحث ، خطاب به خود چنين مي گويد :

چشمان من ! گريه کنيد و اشک هاي خود را با آه و ناله ي من مخلوط نماييد ! و براي اولاد پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) که مظلومانه شهيد شدند ، عزاداري کنيد » .

علي ( عليه السلام ) داراي بزرگواري و شرافت نفس

ژنرال سرپرسي سايکس ـ از مشاهير خاورشناسان انگليسي ـ مي گويد : « او [ علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) ] از ميان خلفا به شرافت و بزرگواري نفس مشهور ، و به غايت مراقب حال زيردستان خود بود . القائات فرستاده ها و نماينده ها در او تأثيري نداشت . به هديه هاي آنان ترتيب اثر نمي داد ، با حريف مکار و غدار خود معاويه ابداً طرف نسبت نبود که براي رسيدن به مقصودي که داشت سخت ترين جنايات را مرتکب شده و رذل ترين وسايل را براي پيشرفت خودش بر مي انگيخت . دقت و مراقبت هاي خيلي سخت او [ علي ( عليه السلام ) ] در امانت و ديانت باعث شده بود که اعراب حريص که تمام امپراطوري را غارت کرده بودند از وي ناراضي باشند . ليکن صداقت ، صحت عمل ، دوستي کامل ، رياضت ، عبادت از روي صدق ، خلوص يا تجرد، وارستگي ، آداب و خصايل محموده ي قابل توجهي که در او وجود داشت حقيقتاً صورت قابل ستايشي به وي داده بود . اين که اهالي ايران در او مقام ولايت قايل شده و او را به اصطلاح سرپرست حقيقي و مربي الهي مي دانند واقعاً اين قاعده قابل تحسين و شايان بسي تمجيد است . اگر چه مقام و مرتبه ي او خيلي بالاتر از اين ها است » .

تنها راه چاره ، دوست داشتن علي ( عليه السلام )

جانين ـ شاعر آلماني ـ گويد : « علي ( عليه السلام ) را جز آن که دوست بداريم و شيفته او باشيم چاره اي نداريم ؛ زيرا جوان شريف و بزرگواري بود ، وجدان پاکي داشت که از مهرباني و نيکي لبريز بود ، و قلبش مملو از ياري و فداکاري بود ، و از شير شرزه شجاع تر بود ، ولي شجاعتي ممزوج با رقت ، لطف ، دلسوزي ، مهر و عاطفه » .

برترين افراد عرب

پروفسور استانسيلاس ـ گوريارد ـ فرانسوي ـ گويد : « معاويه از بسياري جهات برخلاف قواعد اسلام رفتار کرده است ، چنان که با علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) که پس از پيغمبر اسلام ( صلي الله عليه و آله ) بزرگ ترين ، شجاع ترين ، پرهيزگارترين ، فاضل ترين ، و خطيب ترين افراد عرب به شمار مي رفت ، در افتاد » .

تخطي نکردن علي عليه السلام از راه راست

جرجي زيدان ـ نويسنده و دانشمند مسيحي عرب ـ گويد : « معاويه و دوستانش براي پيشرفت مقاصد فردي خود از هيچ جنايتي دريغ نداشتند ، اما علي ( عليه السلام ) و همراهان او ، هيچ گاه از راه راست ، و دفاع از حق و شرافت ، تخطي و تجاوز نمي کردند ... » .

بالاتر از مسيح ( عليه السلام )

جرجي زيدان : « اگر بگويم مسيح از علي ( عليه السلام ) بالاتر است عقلم اجازه نمي دهد ، و اگر بگويم علي ( عليه السلام ) از مسيح بالاتر است دينم اجازه نمي دهد » .

پهلواني در عين دليري دلسوز و رقيق القلب

بارون کاردايفو ـ دانشمند فرانسوي ـ گويد : « علي ( عليه السلام ) مولود حوادث نبود ، بلکه حوادث را او به وجود آورده بود ؛ اعمال او مخلوق فکر و عاطفه و مخيله ي خود اوست ؛ پهلواني بود در عين دليري دلسوز و رقيق القلب ، و شهسواري بود که هنگام رزم آزمايي ، زاهد از دنيا گذشته بود . به مال و منصب دنيا اعتنايي نداشت ، و در حقيقت جان خود را فدا نمود . روحي بسيار عميق داشت که ريشه ي آن ناپيدا بود و در هر جا خوف الهي او را فرا گرفته بود » .

پاي بند دين در حد شور و عشق

ايليا پاولويچ ـ پطروشفسکي مورخ و خاور شناس روسي ـ گويد : « علي ( عليه السلام ) ، پرورده ي محمد ( صلي الله عليه و آله ) عميقاً به وي در امر اسلام وفادار بود . علي ( عليه السلام ) تا سر حد شور و عشق پاي بند دين ، صادق و راستگو بود . در امور اخلاقي بسيار خرده گير بود . هم سلحشور بود و هم شاعر ، و همه ي صفات لازمه ي اولياء الله در وجودش جمع بود ... » .

شجاع بي همتا و قهرمان يکه تاز

بارون کارادوو ـ مورخ و محقق فرانسوي ـ گويد : « علي ( عليه السلام ) آن شجاع هبي همتا و قهرمان يکه تازي بودکه پهلو به پهلوي پيامبر مي جنگيد. و به اعمال برگزيده و معجزه آسايي قيام نمود ؛ در معرکه ي بدر ، بيست ساله بود که با يک ضرب دست ، يکه سوار قريش را دو نيم کرد؛ در احد شمشير پيامبر ( ذوالفقار ) را به دست گرفت و بر سرها ، خود ( کلاهخود ) مي شکافت و بر تن ها جوشن مي دريد ، و در يورش بر قلعه هاي يهود خيبر ، با يک دست دروازه سنگين آهنين را از جاي کند ، و آن را بالاي سر خود سپر ساخت . و اما پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) ، او را بسيار دوست مي داشت و به او بسي وثوق داشت . روزي به سوي علي ( عليه السلام ) اشاره کرد و گفت : « من کنت مولاه فعلي مولاه » .

بسيار زيرک و سريع الادراک

جرج جرداق ـ نويسنده ي مسيحي عرب ـ مي گويد : « علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) ـ در منبر ، با آرامش خاطر و اعتماد کامل به خويشتن و سخن عادلانه ي خود ، مي ايستاد و سخن مي گفت : او بسيار زيرک و سريع الادراک بود . و راز دل مردم ، هو س ها و خواست هاي دروني آنان را به خوبي مي دانست . دلي داشت مالامال از مهر ، آزادي ، انسانيت و فضيلت ، ... علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) با راستي و راست گويي در زندگي شناخته شد و امتياز يافت » .
« واقعاً سزاوار است که در جهان امروز ، آتش افروزان جنگ ، عوامل و مسببان بدبختي هاي ملت ها و افراد ، به سخنان و کمک قهرمان انديشه ي عربي ، بزرگ مرد وجدان انساني علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) گوش فرا دهند و آن ها را حفظ کنند و در مقابل گوينده ي بزرگ آن سخنان ، سر تعظيم فرود آوردند .»

علي ( عليه السلام ) شهيد عظمت خود

جرج جرداق در جاي دگر کتابش مي نويسد : « در نظر من ، فرزند ابوطالب ( عليه السلام ) نخستين مرد عرب بود که با روح کلي ، يار و همنشين بود ؛ علي ( عليه السلام ) شهيد عظمت خود شد ؛ او در حالي جان سپرد که نماز را در ميان دو لب داشت ، او با دلي سرشار از عشق خدا در گذشت . تازيان ( عرب ها ) قدر و مقام راستين وي را نشناختند تا آن که از همسايگان پارسي آنان مردماني برخاستند که گوهر و سنگريزه را به خوبي از يکديگر باز شناختند » .

بيدار کننده بردگان

جرج جرداق مسيحي در بحث « بردگي » نظر علي ( عليه السلام ) و عمر بن خطاب را مقايسه نموده ، مي گويد :
« عمر گفت : مردم را چرا به بندگي گرفتيد ؟ و در حال که مادرانشان آنان را آزاده زاده اند . اين گفتار متوجه اربابان است و جز نصيحتي بيش نيست . ولي علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) بردگان را بيدار مي کرد و مي فرمود :
« بنده ي ديگري مباش که خداوند تو را آزاد آفريده است » بلندي انديشه را بنگر » .

علي ( عليه السلام ) کشته عدالت

جرج جرداق کلام رسايي درباره عدالت امام علي ( عليه السلام ) دارد : « قتل في محرابه لعدالته » علي ( عليه السلام ) به خاطر عدالت خويش در محراب نمازش کشته شد » .

متلاطم نشدن درياي وجود علي ( عليه السلام )

جرج جرداق : « آب هاي عالم ؛ آب حوض ، آب استخر ، آب درياچه و آب اقيانوس قابليت تلاطم را دارد ، ولي چيزي که متلاطم نشد ، درياي وجود علي ( عليه السلام ) بود که هيچ کس و هيچ چيزي نتوانست آن را متلاطم کند » .

قطب عالم اسلام

جرج جرداق : « علي بن ابي طالب ، در خرد ، يگانه بود ، او قطب اسلام و سرچشمه ي معارف و علوم عرب بود ، هيچ دانشي در عرب وجود ندارد ، مگر آن که اساسش را علي عليه السلام پايه گذاري کرده ، يا در وضع آن ، سهيم و شريک بوده است » .

سلطنت بردل ها

جرج جرادق : « اي دنيا چه مي شود اگر تمام نيروهاي خود را فشرده سازي ، و در هر زمان مردي چون علي را ، با خرد و قلب و زبان و ذوالفقارش بياوري . اگر چه علي ( عليه السلام ) چون امويان بر مردم حکومت نکرد و رسالتش براي چنان حکومتي نبود ، اما حکومت بر دل هاي مردم پاک سيرت را از دست نداد . ويژگي هايي که او به عنوان يک انسان نمونه و والا داشت ، اين شايستگي را به وي داد که بر دل ها سلطنت کند » .

شهيد بزرگوار

جرج جرداق ـ اديب و نويسنده مشهور لبناني ـ گويد : « علاقه علي ( عليه السلام ) نسبت به مردم ، و محبت و دوستي مردم نسبت به علي ( عليه السلام ) ، گواه آن است که بزرگوار حقيقي ، کسي است که دوستدار نيکي باشد و در راه آن شهيد شود ، علي ( عليه السلام ) همان شهيد بزرگوار است » .

کوه استوار

جرج جرداق : « آري علي ( عليه السلام ) در گذرگاه تاريخ به عنوان امام حق و نيکي ، همانند کوهي استوار قرار گرفته ، به گونه اي که حوادث کوبنده و بادهاي سخت ، آن را متزلزل نمي کند . آنان که با علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) دشمني مي کردند هم خود گمراه شدند و هم ديگران را گمراه ساختند و سرانجام سربه زير خاک فرو بردند و خاموش شدند و از آن ها نام و نشاني ، جز لعن و نفرين اسنان هاي آگاه باقي نماند .
وجدان پاک انسان ها ، آن ها را از بين رفته و ذليل مي شمارد ، اگر گناه و زشتي و تبه کاري ، در پيشگاه وجدان انسان ، ارزش داشته باشد آن ها هم ارزشي دارند » .

علي ( عليه السلام ) شعله هاي فروزان در دل ها

جرج جرداق : « علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) شعله هاي فروزان در دل ها ، و حرارتي نيرو بخش در جان ها ، و منطقي شفابخش در عقل ها است . او مستند شناخته و معتقد است که پيامبر ( صلي الله عليه و اله ) اسلام وصيت کرده ، و حتي از صحابه ، قلم و دوات خواسته که حضرت علي ( عليه السلام ) را به جانشيني خود کتباً منصوب کند . ولتر از اجرا نشدن اين وضعيت متأسف است و مي گويد : آخرين اراده ي پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و اله ) اجرا نشد»، زيرا او علي ( عليه السلام ) را به جانشيني خود منصوب کرده بود ، و حال آن که پس از مرگش ، عده اي ابوبکر را برگزيدند » .

يگانه نسخه ي عالم

شبلي شميل ـ از پيشتازان مکتب ماديگري ـ مي گويد : « امام علي ابن ابي طالب ( عليه السلام ) بزرگ بزرگان ، يگانه نسخه اي است که نه شرق و نه غرب ، نه در گذشته و نه در امروز صورتي مطابق اين نسخه نديده است » .

همانند پيامبران (عليه السلام)

جبران خليل جبران ـ يکي از بزرگترين نويسندگان و متفکران مسيحي عرب ـ مي گويد : « من معتقدم که فرزند ابوطالب نخستين عرب بود که با روح کلي ، رابطه برقرار کرد . او نخستين شخصيت از عرب بود که لبانش نغمه ي روح کلي را در گوش مردمي طنين انداز نمود که پيش از او نشنيده بودند ... او از اين دنيا رخت بر بست در حالي که رسالت خود را به جهانيان نرسانيده بود . او چشم از اين دنيا پوشيد مانند پيامبراني که در جوامعي مبعوث مي شدند که گنجايش آن پيامبران را نداشتند ، و به مردمي وارد مي شدند که شايسته ي آن پيامبران نبودند ، و در زماني ظهور مي کردند که زمان آنان نبود . خدا را در اين کار حکمتي است که خود داناتر است » .

شهيد عدالت

کارلايل ـ فيلسوف بزرگ انگليسي ـ مي گويد : « ما را نمي رسد جز آن که علي ( عليه السلام ) را دوست بداريم و به او عشق بورزيم ، چه او جوان مردي است بس عالي قدر و بزرگ نفس ، از سرچشمه ي وجدانش خير و نيکي مي جوشيد ، از دلش شعله هاي شور و حماسه زبانه مي زد ، شجاع تر از شير ژيان بود ولي شجاعتي ممزوج با لطف ورحمت و عواطف رقيق و رافت ... در کوفه کشته شد ، شدت عدلش موجب اين جنايت گرديد ، چنانکه هر کس را ماند خود عادل مي ديد ، پيش از مرگش درباره ي قاتل خود گفت : و اگر زنده ماندم خودم نمي دانم [ با ضارب چه کار کنم ] و اگر در گذشتم کار به دست شما است ، اگر خواستيد قصاص نماييد در برابر يک ضربت تنها زنيد ، اگر در گذريد به تقوا نزديک تر است .

علي ( عليه السلام ) مظهر حق

ميخائيل نعميه ـ نويسنده صاحب نظر و متفکر مسيحي عرب ـ مي گويد : « قدرت نمايي و قهرماني امام علي ( عليه السلام ) تنها در حدود ميدان هاي جنگ نبود ، قهرماني بود در صفاي بصيرت ، و طهارت وجدان ، و سحر بيان ، و حرارت ايمان ، و عمق روح انسانيت ، و بلندي همت ، و نرمي طبيعت ، و ياري محروم و رهايي مظلوم از چنگال متجاوز و ظالم ، و فروتني براي حق به هر صورت و مظهري که حق برايش تجلي نمايد ، اين نيروي قهرماني هميشه محرک و انگيزنده است گر چه روزگارها از آن بگذرد ...

دانشمندان غربي پاي منبر علي ( عليه السلام )

نويسيان ـ دانشمند مسيحي ـ مي گويد : « اگر امام علي ( عليه السلام ) اين خطيب با عظمت و اين گوينده ي زبر دست ، امروز در همين عصر ، بر منبر کوفه مي نشست ، شما مي ديديد که مسجد کوفه با آن همه وسعت ، از مردم مغرب زمين و دانشمندان جهان براي استفاده از درياي خروشان علم علي ( عليه السلام ) موج مي زد » .

شير خدا

واشنگتن ارونيک ـ محقق و نويسنده آمريکايي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) از برجسته ترين خانواده هاي نژاد عرب ، يعني قريش بود . او داراي سه خصلت بزرگ : شجاعت ، فصاحت ، و سخاوت بود . روح دلير و شجاع او بود که او را شايسته عنوان ( شيرخدا ) نمود ، لقبي که پيغمبر ( صلي الله عليه و آله ) به او عطا فرمود» .

ستاره درخشان علم و ادب

دکتر بولس سلامه ـ اديب و حقوق دان بزرگ مسيحي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) به مقامي رسيده است که يک دانشمند ، او را ستاره درخشان آسمان علم و ادب مي بيند ، و يک نويسنده برجسته ، از شيوه نگارش او پيروي مي کند ، و يک فقيه ، هميشه بر تحقيقات و ابتکارات او تکيه دارد . علي ( عليه السلام ) در قضاوت هاي خود استثنايي قايل نمي شد ، و به طور مساوي آنچه را که شايسته بود حکم مي کرد ، و تفاوتي ميان ارباب و بنده نمي گذاشت . علي ( عليه السلام ) همواره از وضع رقت بار يتيمان و فقيران بسيار متأثر و غمگين مي شد » .

دانشمند بي نظير اسلام

رودلف زيگر ـ محقق و نويسنده آلماني ـ مي گويد : « در صدر اسلام علي ابن ابي طالب ( عليه السلام ) ، يکي از دانشمندان بي نظير اسلام بود . علي ( عليه السلام ) در کشورهاي ديگر به خصوص در ايران به خوبي شناخته مي شد در حالي که مردي جوان به شمار مي آمد ، و کمتر اتفاق مي افتاد که يک دانشمند جوان بتواند در خارج از زادگاه خويش معروفيت و احترام پيدا کند » .

نمونه کامل تقوي

ويل دورانت ـ خاورشناس مشهور انگليسي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) در جواني ، نمونه کامل تواضع ، تقوا ، نشاط و اخلاص ، در راه دين است . خوش منظر و نيکو خصال ، و پر انديشه و درست پيمان بود » .

دروازه ي شهر علم

لامنس ـ خاورشناس معروف بلژيکي ـ مي گويد : « براي علي ( عليه السلام ) اين بس است که تمام اخبار و معارف اسلامي ، از او سرچشمه مي گيرد ، او حافظه و نيروي شگفت انگيزي داشته است . همه علما و دانشمندان ، اخبار و احاديث خود را براي وثوق و اعتبار به او مي رسانند . علماي اسلام از مخالف و موافق ، از دوست و دشمن ، مفتخرند که گفتار خود را به علي ( عليه السلام ) مستند کنند ؛ چه گفتار او حجيت قطعي داشت و او دروازه ي شهر علم بود ، و با روح کلي پيوستگي کامل داشت » .

دريا فضايل

رينولدالين نيکلسون ـ محقق و خاورشناس معروف انگليسي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) برجستگي ها و فضايل بسيار داشت . او هوشيار ، دور انديش ، شجاع ، صاحب راي ، حليم ، وفادار و شريف بود » . (

علي ( عليه السلام ) مرد عقيده و احتجاج

ابوالفرج اهرون مشهور به ابن العبري ـ مورخ و دانشمند مسيحي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) بود که در عصر خلفا ، خلأ ناشي از فقدان حضرت رسول اکرم ( صلي الله عليه و آله ) را جبران نمود . او مبارزات عقيدتي را ، پس از پيغمبر ( صلي الله عليه و آله ) بر عهده داشت . احتجاجات و مناظرات آن حضرت ، در تاريخ گواه اين مدعي است .
وجود مقدس حضرتش ، در کنار خلفا ،خلأيي را که از فقدان مقام والاي نبوي حاصل شده بود ، پر مي کرد و کتاب هاي شيعه و سني ، سرشار است از اين گونه مسايل ، و نمونه بارزش سخن عمر : « لولا علي لهلک عمر» است ؛ که حداقل هفتاد بار آن ، در تاريخ ضبط گرديده است »



آن  هنگام که سه نفر از باقیمانده خوارج در مکه هم‌قسم شدند تا نقشه شوم خویش را در ماه رمضان سال 40 هجری قمری عمل کنند، زمان زیادی نگذشت، دو نفر از آن‌ها که برای قتل معاویه و عمرو بن عاص رهسپار محل مأموریت خود شدند، در اجرای نقشه خود ناکام ماندند و تنها عبدالرحمن بن ملجم مرادی در شب نوزدهم ماه رمضان فرق مظلوم‌ترین فرد عالم را شکافت.
عبدالرحمن بن ملجم مرادی همراه با شبیب بن بجره اشجعی در سحرگاه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان در مسجد کوفه کمین کرد و هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) سر بر سجده نهاد، شمشیر زهرآگین خود را فرود آورد، در این هنگام حضرت علی(ع) در محراب مسجد افتاد و فرمود: «بسم الله و بالله و علی ملّة رسول الله فزت و ربّ الکعبه»، سوگند به خدای کعبه که رستگار شدم.
مولاي متقيان علي(ع) در حالی که خون از سر و صورت شریفش جاری بود، فرمود: «هذا ما وعدنا الله و رسوله»، این همان وعده‌ای است که خداوند متعال و رسولش به من داده‌اند، در این زمان چون امام توان برگزاری نماز جماعت را نداشت، به امام حسن(ع) فرمود نماز را ادامه دهد و خود نشسته نماز را اقامه کرد.
نقل شده است که جبرئیل در میان آسمان و زمین ندا داد و گفت: «تهدّمت والله ارکان الهدی وانطمست أعلام التّقی وانفصمت العروه الوثقی قُتل ابن عمّ المصطفی قُتل الوصیّ المجتبی قُتل علیّ المرتضی قَتَله أشقی الْأشقیاء»، سوگند به خدا که ارکان هدایت در هم شکست و ستاره‌های دانش نبوت تاریک و نشانه‌های پرهیزکاری بر طرف شد و عروه الوثقی الهی گسیخته شد، زیرا پسر عموی رسول خدا(ص) شهید شد، سید الاوصیا و علی مرتضی به شهادت رسید، وی را سیاه بخت‌ترین اشقیاء به شهادت رسانید.
و در آن شب غمبار نوزدهم ماه مبارك رمضان....
مسجد كوفه كه سال‌ها شاهد نيايش‌ها و عبادات مولاي متقيات بود ميعادگاه ديدار اولين پيشواي برحق شيعه با پروردگار الهي شد و آن حضرت در محراب نماز رستگار شد.

 



شهادت به ولايت حضرت علی(ع) «اشهد ان علياً ولي الله» هيچ گاه جزء اذان نبوده است. فقها نيز در كتاب هاي فقهی خود، يادآور شده اند كه نبايستی كسی اين شهادت را به نيت جزء اذان بگويد.
ولی مستحب است كه انسان به دنبال شهادت به رسالت پيامبر(ص) اين شهادت را نيز ذكر كند؛ و آن را جزء اذان به حساب نياورد. و به دلايلی كه اشاره خواهيم كرد، شيعه افزودن آن را به اذان نه تنها بدعت و مخالف كتاب و سنت نمی داند، بلكه بر افزودن آن نيز اصرار دارد.

در مورد سابقۀ اين عبارت بايد عرض شود:
حضرت آيت الله سيد اسماعيل مرعشی در كتاب اهميت اذان واقامه و سومين شهادت، دو حديث را از كتاب «السلافه في امر الخلافه» كه اثر محقق و دانشمند بزرگ اهل سنت شيخ عبدالله مراغي مصری است نقل می كند و از اين دو حديث برمی آيد كه شهادت سوم از زمان رسول خدا(ص) وجود داشته است.
1- سلمان فارسي در عصر پيامبر در اذان و اقامه بعد از گواهي به يكتايي خدا و رسالت پيامبر(ص) به ولايت اميرمؤمنان علي (ع) نيز شهادت مي داد. يكي از اصحاب به محضر رسول خدا(ص) رسيد و عرض كرد: «اي رسول خدا، امروز موضوعی را شنيدم كه قبلا" نشنيده بودم. پيامبر فرمود: آن موضوع چيست؟ او عرض كرد: سلمان اذان مي گفت.
شنيدم او بعد از گواهی به يكتايی خدا و رسالت پيامبر(شهادتين) به ولايت علي (ع) گواهي داد (اين ماجرا بعد از حجه الوداع پس از ماجراي غدير رخ داد). پيامبر فرمو: سمعتم خيراً: چيز خوبی شنيده ايد».
2- نيز در مورد ابوذر غفاری روايت شده، يكي از اصحاب نزد پيامبر(ص) آمد و عرض كرد: اي رسول خدا! ابوذر در اذان بعد از شهادت به رسالت پيامبر(ص) به ولايت علی شهادت مي دهد و می گويد: «اشهد ان عليا" ولي الله» پيامبر فرمود: «كذلك اونسيتم قولی فی غدير خم من كنت مولاه فعلي مولاه فمن ينكث فانما ينكث علي نفسه: همين گونه است.
مگر سخن مرا در غدير خم فراموش كرده ايد كه گفتم هر كس من رهبر او هستم پس علي (ع) رهبر او است. هر كس پيمان را بشكند قطعا" به خودش آسيب رسانده است». در هر حال علي (ع) به حكم آيه «انما وليكم الله والرسول ...»،[مائده/55] از اولياء الهی بر مسلمين است، شهادت دادن بر ولای علی به حكم آيه، بدون آن كه آن را جزء اذان بدانيم كاری است محبوب.
اگر به تاريخ مراجعه كنيم‌، در می يابيم كه به طور كلی، سه ديدگاه متفاوت در برخورد با اميرمؤمنان علی(ع) وجود داشته است‌:
1. عده‌ای از روی حسادت‌، آن حضرت را دشمن داشته و ايشان را مدتها، حتی بر روی منابر لعن می كردند.
2. گروهی در دوستی و اظهار محبت نسبت به آن حضرت آنقدر افراط و غلوّ كردند كه العياذ باللّه او را خدا می دانستند و می گفتند: مقام او از پيامبر(ص) هم بالاتر است‌.
3. دسته سوم حد اعتدال را پيش گرفته و با وجود بيان و اثبات كرامات زيادی برای آن حضرت‌، معتقدند ايشان نه خدا بوده و نه پيامبر خدا؛ بلكه تنها ولی خدا و امام و پيشوای معصوم شيعيان است‌.
بر اين اساس‌، شيخ صدوق‌ می فرمايد: اصرار ما بر افزودن "اشهد انّ عليّا ولیّ اللّه‌" به اين جهت است كه موضع‌گيری ما به عنوان شعار شيعه واقعی، در برابر كسانی كه ادعای دوستی نسبت به آن حضرت را دارند، كاملاً روشن شود و بدانند كه ما علی را فقط ولی خدا می دانيم‌. يكی از مهمترين وجوه بيان اين "ذكر" همين نكته است‌.
وجه ديگر اين است كه شيعه افزودن اين ذكر را به قصد رجا و اميد به مطلوبيت اين كار، انجام می دهد، و اين مشكلی در اذان نمازگزار ايجاد نمی كند؛ چرا كه مثل صلوات بر پيامبر(ص) است‌.
يعنی همانگونه كه وقتي در اذان يا در نماز يا هر جای ديگر، نام پيامبر اكرم(ص) را مي‌شنويم‌، صلوات می فرستيم و آن‌ را جزئی از اذان و نماز نمی دانيم و اين كار به نحو عمومی مستحب است‌، افزودن ذكر "اشهد انّ عليّا ولیّ الله" نيز چنين است‌.
علامه سيدبحرالعلوم در همين باب مي‌فرمايد:
«و اكمل الشهادتين باللتي‌قد اكمل الدين بها في الملة‌*فانها مثل الصلوة خارجة‌عن الخصوص بالعموم و الجهة‌؛ يعني شهادتين را با جمله‌ای كامل كن كه دين با آن كامل می شود. (مسألة ولايت‌) اين "ذكر" مثل "صلوات‌" است كه به نحو عمومي در هرجا مستحب است‌.»
از ديگر مستندات شيعه براي افزودن اين "ذكر" اين است كه شهادت به ولی خدا بودن اميرمؤمنان، از شعاير شيعه است كه در آيات و روايات متعددی به اثبات رسيده و همانگونه كه اشاره گرديد، آيه 55 مائده بر اين امر دلالت دارد.
همينطور روايتی كه از امام صادق‌(ع) نقل شده كه فرمودند: «هرگاه يكي از شما: "لا اله الاّ الله محمد رسول الله" گفت‌، به دنبال آن "علي اميرالمؤمنين‌" يا "ولی الله" را بيفزايد.»[8] بنابراين افزودن شهادت سوم (اشهد انّ عليّا ولیّ الله) در اذان بدعت نخواهد بود؛ بلكه به نحو عام مستند به آيات و روايات است‌.



پس از شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ، فرزندانش شبانه جنازه آن حضرت را در زمین بلندی مخفیانه به خاک سپردند. سال‌ها گذشت . جز ائمه علیهماالسلام و نزدیکان آن‌ها نمی‌دانستند قبر آن حضرت کجا است . تا اینکه در زمان خلافت هارون الرشید حادثه‌ای سبب پیدا شدن قبر حضرت گردید و آن حادثه چنین بود؛

عبدالله بن حازم می‌گوید:
روزی برای شکار همراه هارون از کوفه خارج شدیم ، به ناحیه غریین (نجف رسیدیم ، در آن محل آهوانی را دیدیم ، بازها و سگ‌های شکاری را به سوی آن‌ها فرستادیم . آهوان پا به فرار گذاشته خود را به تپه‌ای که در آنجا بود رساندند و بالای آن تپه ایستادند.
بازها و سگ‌های شکاری از تپه بالا نرفته و برگشتند. آهوان از آن تپه پایین آمدند، بازها و سگ‌های شکاری آن‌ها را تعقیب کردند، آهوان دوباره به آن تپه پناهنده شدند و بازها و سگ‌ها دوباره بازگشتند و این حادثه بار سوم نیز تکرار شد.
هارون از این ماجرا در شگفت شد که این چه قضیه است که وقتی آهوان به آن تپه پناه می‌برند. بازها و سگ‌ها جرات رفتن و آنجا را ندارند.
هارون گفت :بروید به کوفه و شخصی را که از همه بیشتر عمر کرده باشد، پیدا کرده پیش ‌ من بیاورید.
پیرمردی از طایفه اسد را پیدا کرده نزد هارون الرشید آوردند.
هارون گفت :پیرمرد! این تپه چیست ؟ ما را از حال این تپه آگاه ساز!
پیرمرد پاسخ داد:پدرم از پدرانشان نقل کرده که آن‌ها می‌گفتند:این تپه قبر شریف علی علیه‌السلام است که خداوند آنجا را حرم امن قرار داده است و هر کس به آنجا پناه ببرد در امان است . لذا آهوان در پناه آن حضرت از خطر محفوظ ماندند.
هارون الرشید از اسبش پیاده شد و آب خواست و وضو گرفت و در کنار آن تپه نماز خواند، دعا کرد، گریه نمود، صورت را به زمین گذاشت و به خاک مالید. و سپس دستور داد بارگاهی روی قبر آن حضرت ساختند.
به این گونه قبر مبارک حضرت علی علیه‌السلام تقریباً پس از صد و اندی سال آشکار شد.



اين وصيت، گرچه خطاب به حسنين - عليهما السلام - است ولى در حقيقت ‏براى تمام بشر تا پايان عالم است. اين وصيت را عده‏ اى از محدثان ومورخانى كه قبل از مرحوم سيد رضى وبعد از او می ‏زيسته‏ اند با ذكر سند نقل كرده ‏اند.(1) البته اصل وصيت‏ بيشتر از آن است كه مرحوم سيد رضى در نهج البلاغه آورده است. اينك قسمتى از آن را مى‏آوريم:
اوصيكما بتقوى الله و ان لا تبغيا الدنيا و ان بغتكما و لا تاسفا على شي‏ء منها زوي عنكما و قولا بالحق و اعملا للاجر و كونا للظالم خصما وللمظلوم عونا.
شما را به تقوى وترس از خدا سفارش مى‏كنم واينكه در پى دنيا نباشيد، گرچه دنيا به سراغ شما آيد وبر آنچه از دنيا از دست مى‏دهيد تاسف مخوريد. سخن حق را بگوييد وبراى اجر وپاداش (الهى) كار كنيد ودشمن ظالم وياور مظلوم باشيد.


اوصيكما وجميع ولدي واهلي و من بلغه كتابي بتقوى الله و نظم امركم وصلاح‏ذات بينكم، فاني سمعت جدكم صلى الله عليه و آله و سلم يقول:«صلاح ذات البين افضل من عامة الصلاة والصيام‏».
من، شما وتمام فرزندان وخاندانم وكسانى را كه اين وصيتنامه‏ام به آنان مى‏رسد به تقوى وترس از خداوند ونظم امور خود واصلاح ذات البين سفارش مى‏كنم، زيرا كه من ازجد شما صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه مى‏فرمود:اصلاح ميان مردم از يك سال نماز وروزه برتر است.
الله الله في الايتام فلا تغبوا افواههم ولا يضيعوا بحضرتكم.والله الله في جيرانكم فانهم وصية نبيكم.ما زال يوصي بهم حتى ظننا انه سيورثهم.
خدا را خدا را در مورد يتيمان; نكند كه گاهى سير وگاهى گرسنه بمانند; نكند كه در حضور شما، در اثر عدم رسيدگى از بين بروند.
خدا را خدا را كه در مورد همسايگان خود خوشرفتارى كنيد، چرا كه آنان مورد توصيه وسفارش پيامبر شما هستند. وى همواره نسبت‏به همسايگان سفارش مى‏فرمود تا آنجا كه ما گمان برديم به زودى سهميه‏اى از ارث برايشان قرار خواهد داد.
والله الله في القرآن لا يسبقكم بالعمل به غيركم.و الله الله في الصلاة فانها عمود دينكم.و الله الله في بيت ربكم لا تخلوه ما بقيتم فانه ان ترك لم تناظروا.
خدا را خدا را در توجه به قرآن; نكند كه ديگران در عمل به آن از شما پيشى گيرند. خدا را خدا را در مورد نماز، كه ستون دين شماست. خدا را خدا را در مورد خانه پروردگارتان; تا آن هنگام كه زنده هستيد آن را خالى نگذاريد، كه اگر خالى گذارده شود مهلت داده نمى‏شويد وبلاى الهى شما را فرا مى‏گيرد.
والله الله في الجهاد باموالكم وانفسكم و السنتكم في سبيل الله. وعليكم بالتواصل والتباذل واياكم والتدابر و التقاطع. لا تتركوا الامر بالمعروف و النهي عن المنكر فيولى عليكم شراركم ثم تدعون فلا يستجاب لكم.
خدا را خدا را در مورد جهاد با اموال وجانها وزبانهاى خويش در راه خدا. وبر شما لازم است كه پيوندهاى دوستى ومحبت را محكم كنيد وبذل وبخشش را فراموش نكنيد واز پشت كردن به هم وقطع رابطه برحذر باشيد. امر به معروف ونهى از منكر را ترك مكنيد كه اشرار بر شما مسلط مى‏شوند وسپس هرچه دعا كنيد مستجاب نمى‏گردد.
سپس فرمود:
اى نوادگان عبد المطلب، نكند كه شما بعد از شهادت من دست‏خود را از آستين بيرون آوريد ودر خون مسلمانان فرو بريد وبگوييد اميرمؤمنان كشته شد واين بهانه‏اى براى خونريزى شود.
...الا لا تقتلن بي الا قاتلي. انظروا اذا انا مت من ضربته هذه فاضربوه ضربة بضربة، و لا تمثلوا بالرجل، فاني سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يقول:«اياكم و المثلة و لو بالكلب العقور».(2)
آگاه باشيد كه به قصاص خون من تنها قاتلم را بايد بكشيد. بنگريد كه هرگاه من از اين ضربت جهان را بدرود گفتم او را تنها يك ضربت‏بزنيد تا ضربتى در برابر ضربتى باشد. وزنهار كه او را مثله نكنيد(گوش وبينى واعضاى او را نبريد)، كه من از رسول خدا شنيدم كه مى‏فرمود:«از مثله كردن بپرهيزيد، گرچه نسبت‏به سگ گزنده باشد».



یک حادثه ای مربوط به امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که نقل کرده اند در روز سیزدهم ماه مبارک رمضان رخ داده است و آن این است که در روز سیزدهم ماه رمضان – و ظاهراً آن روز، روز جمعه بوده است – ایشان موعظه می کردند و خطبه می خواندند، برای مردم صحبت می کردند و مردم در مسجد نشسته بودند و از جمله کسانی که در مسجد نشسته بودند دو فرزند بزرگوارشان امام حسن و امام حسین علیهما السلام بودند. یک مرتبه وسط صحبت خطاب می کنند به امام حسن، می فرمایند فرزندم حسن! چند روز از این ماه گذشته است؟
عرض می کند پدرجان! سیزده روز (معلوم است که مطلبی را می خواهد بگوید، خودش بهتر از دیگران می داند چند روز گذشته است). باز به امام حسین می فرماید: فرزندم! چند روز از این ماه مانده است؟ پدر جان ! هفده روز. آنگاه دستی به محاسن مبارکش می برد و می فرماید چیزی نمانده است که این محاسن به خون این سر خضاب بشود.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این ماه مبارک رمضان به طور اشاره و کنایه و گاهی صریح ولی بدون اینکه جزئیات و خصوصیات و وقت (حادثه شهات خود) را دقیقاً تعیین بفرماید یک حالتی را نشان می داد که نگرانی کلی برای همه و در درجه اول برای خاندان ایشان به وجود آورده بود.
زمانى که امام آماده مى شد تا به سوى صفین حرکت کرده و جنگ جدیدى را با معاویه آغاز کند، صبحگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال ۴۰ هجرى توسط شقى ترین انسانها، عبد الرحمان بن ملجم مرادى مجروح شده و سه روز بعد در ۲۱ رمضان به شهادت رسید.
بنا به نقل ابن سعد، سه نفر از خوارج با نامهاى عبد الرحمان بن ملجم، برک بن عبد الله تمیمى و عمرو بن بکیر تمیمى، در مکه با یکدیگر قرار گذاشتند تا امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، معاویه و عمرو بن عاص را بکشند.
عبد الرحمان به کوفه آمده و با دوستان خارجى خود دید و بازدید مى کرد. یک بار به دیدار گروهى از طایفه «تیم الرباب » رفت. در آنجا زنى را با نام «قطام بنت شجنة بن عدى » دید که پدر و برادرش در نهروان کشته شده بود. ابن ملجم او را خواستگارى کرد. زن مهر خویش را سه هزار (دینار!) و قتل امیرالمؤمنین علی علیه السلام قرار داد.
 ابن ملجم گفت که از قضا براى همین به کوفه آمده است. (طبقات الکبرى، ج ۳، صص ۳۸- ۳۵) او چندى شمشیر خویش را به زهر آلوده کرده و با همان، ضربتى بر سر امام زد که به دلیل عمیق بودن زخم و سمى بودن شمشیر، امام را به شهادت رساند. گفته شده که ابن ملجم آن شب را در خانه اشعث بن قیس بوده است. (مقتل الامام امیر المؤمنین، ص ۳۶، ش ۱۳)
روایات متعددى حکایت از آن دارد که امام در مدخل ورودى مسجد (در درون مسجد) مورد حمله ابن ملجم واقع شده است. (همان، ص ۲۹، ش ۴، ص ۳۵، ش ۱۲) در نقلهاى دیگرى آمده است که امام در حال بیدار کردن مردم براى نماز بود که مورد حمله قرار گرفت. (همان، ص ۲۸، ۳۳، ش ۱۱)
منابع موجود تاریخى بیشتر اشاره به نقل نخست کرده اند. در برابر روایات دیگرى وجود دارد که زمان حمله ابن ملجم را وقتى مى داند که امام مشغول نماز بوده است.
در نقلى از میثم تمار آمده است که امام نماز صبح را آغاز کرده و در حالى که یازده آیه از سوره انبیاء خوانده بود ابن ملجم با شمشیر ضربتى بر سر امام زد. (همان، ص ۳۰، ش ۵) در نقل دیگرى از یکى از نوادگان جعدة بن هبیره- که این جعده فرزند ام هانى بوده و گاهى بجاى آن حضرت نماز مى خوانده و در برخى نقلها آمده که پس از ضربت خوردن امام، او جلو آمده و نماز را ادامه داد- گفته شده است که وقتى ابن ملجم ضربه را زد که امام در نماز بود. (همان، ص ۳۰، ش ۶)
شیخ طوسى نیز روایتى نقل کرده است که همین مطلب را تایید مى کند. (الامالى، الجزء الثالث، ش ۱۸) متقى هندى نیز روایت نقل کرده که ضمن آن آمده است که ابن ملجم زمانى ضربت خود را فرود آورد که امام سرش را از سجده برداشت. نقل دیگرى از ابن حنبل (۹) که همان را ابن عساکر (کنز العمال، ج ۱۵، ص ۱۷۰، (طبع دوم) ، الامالى فى آثار الصحابه، صص ۱۰۴- ۱۰۳) نیز روایت کرده از همین مطلب را تایید مى کند.
ابن عبد البر مى گوید: در این که آیا ابن ملجم در نماز ضربت را زده یا قبل از آن و نیز این که امام در آن هنگام کسى را جانشین خود کرده یا خود تمام کرده، اختلاف است. بیشتر بر آنند که آن حضرت جعدة بن هبیره را بجاى خود گذاشت تا نماز را تمام کند. (الفضائل، ص ۳۸، ش ۶۳ (طبع قم) )
روایات فراوانى از طریق اهل بیت و اهل سنت نقل شده که نشان از وضعیت خاص روحى امام در شبى است که صبحگاه آن شب امام ضربت خورد از جمله روایتى از امام باقر (ع) که ابن ابى الدنیا نقل کرده آشکارا آگاهى امام را از شهادت خویش خبر مى دهد. زمانى که امام ضربت خورد فریاد زد: «فزت و رب الکعبه » به خداى کعبه رستگار شدم. ابن ابى الدنیا وصیت امام را از طرق مختلف نقل کرده است.
قسمتهایى از آن در زمینه مسائل مالى و بخشى از آن، وصایاى دینى امام است. در این وصیت امام، توصیه به مسائل چندى کردند از جمله: صله رحم، ایتام، همسایگان، عمل به قرآن، اقامه نماز به عنوان عمود دین، حج، روزه، جهاد، زکات، اهل بیت رسول خدا (ص) ، بندگان، امر به معروف و نهى از منکر.
در این نقل آمده است که امام در حالى که مشغول گفتن «لا اله الا الله » بودند، در آغاز شب بیست و یکم رمضان، در حالى که آیه «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره » را مى خواند به دیدار معبود شتافت.
بنا به نقلى دیگر، پس از شهادت امام، حسنین، محمد بن حنفیه ، عبد الله بن جعفر و تنى چند نفر از اهل بیت، آن حضرت را شبانه به خارج کوفه (جایى که بعدها نجف نامیده شد) بردند و پنهانى دفن کردند. این کار براى آن بود که خوارج یا دیگران (بنى امیه) قبر امام را نبش نکنند.
در اخبار شهادت امام آمده است که گروهى از غلات در مدائن با شنیدن خبر شهادت امام، از پذیرفتن خبر شهادت آن حضرت خوددارى کردند. این گروه منشا تفکرات غلو آمیز در میان شیعه هستند که در قسمتهاى بعدى، اشاراتى به آنها خواهیم داشت.
چند نقلى که ابن ابى الدنیا در این زمینه آورده است، نشان از حضور فردى با نام ابن السوداء از قبیله همدان که او را عبد الله بن سبا مى نامیده اند دارد. در نقلى دیگر از عبد الله بن وهب السبائى یاد شده که این ادعا را در مدائن کرده است. این دو نقل نشان مى دهد که حتى نام این شخص مشخص نبوده است.



«عدي بن حاتم» يكي از كبار صحابه و از علاقه مندان مولاي متقيان است. اين مرد در اواخر عمر رسول خدا(ص) اسلام آورد و اسلامش نيكو شد. در زمان خلافت علي(ع) در خدمت آن حضرت بود و سه پسرش به نام طريف و طرفه و طارف در ركاب آن حضرت در صفين شهيد شدند.
عدي، بعد از شهادت مولاعلي(ع) و استقرار خلافت معاويه، روزي بر معاويه وارد شد. معاويه براي اينكه با يادآوري داغ فرزندان «عدي» او را وادار كند كه درباره علي عليه السلام مطابق ميل معاويه حرفي بزند به او گفت: «پسرانت طرفه و طريف و طارف چه شدند» عدي با كمال متانت و خونسردي گفت؛ «در صفين پيشاپيش علي شهيد شدند.» و مخصوصا كلمه «پيشاپيش علي» را افزود تا رضايت و افتخار خود را برساند.
معاويه گفت: «علي درباره تو انصاف را رعايت نكرد كه پسران تو را پيشاپيش جبهه فرستاد تا كشته شدند و پسران خود را در پشت جبهه نگهداشت كه زنده ماندند.»
عدي گفت: «شايد من درباره علي انصاف را رعايت نكردم كه او كشته شد و من زنده ماندم.»
معاويه ديد از نقشه خود نتيجه نمي گيرد، پس لحن خود را عوض كرد و گفت: «اوصاف علي را براي من بگو.» عدي گفت: «مرا معذور بدار.»
معاويه گفت ممكن نيست. عدي گفت: «به خدا قسم علي ژرف نظر و نيرومند بود. به عدالت سخن مي گفت و با قاطعيت فيصله مي داد. علم و حكمت از اطرافش مي جوشيد. از زرق و برق دنيا متنفر و با شب و تنهايي در آن مأنوس بود. زياد اشك مي ريخت و بسيار فكر مي كرد. در خلوت از نفس خود حساب مي كشيد و بر گذشته دست ندامت مي سود. لباس كوتاه و زندگي فقيرانه را مي پسنديد.
در ميان ما كه بود، مانند يكي از ما بود. اگر چيزي از او مي خواستيم، مي پذيرفت و اگر به حضورش مي رفتيم، ما را نزديك خود مي برد و از ما فاصله نمي گرفت. با اين همه آنقدر با هيبت بود كه در حضورش جرئت تكلم نداشتيم و آنقدر عظمت داشت كه چشم ها را به طرفش بلند نمي كرديم.
وقتي كه لبخند مي زد، دندان هايش مانند يك رشته مرواريد به نظر مي آمد. اهل ديانت و تقوا را احترام مي كرد و نسبت به بينوايان، مهر مي ورزيد. نه نيرومند از او بيم داشت و نه ناتوان از عدالتش نوميد مي شد.
به خدا قسم يك شب به چشم خود ديدم كه در محراب عبادت ايستاده بود، درحالي كه شب، تاريكي خود را همه جا كشيده بود. اشك هايش بر محاسنش مي غلتيد. مانند مارگزيده به خود مي پيچيد و مانند مصيبت ديده ها مي گريست.
الآن گويا كه آوازش را با گوشم مي شنوم كه مي گفت: «اي دنيا، آيا متعرض من شده اي و به من رو آورده اي برو و ديگري را بفريب. وقت تو نرسيده است. من تو را سه طلاقه كرده ام و رجوعي در كار نيست. لذت تو ناچيز و اهميت تو اندك است. آه، آه! از توشه اندك و سفر طولاني و انيس كم.»
سخن عدي كه به اينجا رسيد، اشك معاويه سرازير شد. شروع به گريستن كرد و اشك هايش را با آستين پاك نمود. آنگاه گفت: «خداوند رحمت كند علي را. همين طور بود كه گفتي. اكنون بگو حالت تو در فراق او چگونه است» عدي گفت: «مانند زني كه فرزندش را در دامنش سر بريده باشند.»
معاويه گفت: «آيا هيچ فراموشش مي كني.»
عدي پاسخ داد: «مگر روزگار مي گذارد كه فراموشش كنم»!
... آري علي عليه السلام، آن عصاره تقوا و جهاد، شخصيتي به وسعت تاريخ و پهناوري جهان دارد و هرچه از او بگوئيم، باز هم قطره اي از درياي وجود او نخواهد شد، حتي اگر ساليان سال به مرور، و تكرار گفته ها و رفتار او بپردازيم.
اما اگر نمي توان چون علي بود، مي توان او را پشتوانه خود قرار داد، به او نزديك شد، دستور العمل هاي حيات بخش و شگرف او را شنيد، شاگرد مكتب و پاسدار حرمت حريت او بود، هدفش را پي گرفت و دل به راهش سپرد و به فرموده مقام معظم رهبري: «علي بن ابيطالب(ع) هم داراي شخصيت فردي به عنوان يك مسلمان و يك انسان است، هم به عنوان يك شهروند در جامعه اسلامي و هم به عنوان يك حاكم، يك سياستمدار، يك تدبيركننده امور و يك مجاهد في سبيل الله مطرح است. او از همه اين جهات قابل تأسي است.
ما به تأسي و پيروي كردن از اميرالمومنين احتياج داريم... تقواي اميرالمومنين و پارسايي و نزديكي و دلسوزي او نسبت به قشرهاي ضعيف و محروم، كاركرد درخشان او براي خدا، استقامت و خستگي ناپذيري او در راه هدف هاي متعالي، هر كدام سر فصلي است كه مسئولان مختلف مي توانند خود و مجموعه زيرنظر خودشان را در جهت اينها و يا لااقل در جهت يكي از اين سرفصل ها توجيه كنند و به حركت و تلاش وادارند... آنچه مهم است علي وار شدن يا اگر اين را براي خودمان مبالغه آميز بدانيم، حركت به سوي علي وار شدن است.»



درباره وبلاگ


امیدوارم که مطالب وبلاگ من برای شمامفیدباشد. باآرزوی موفقیت برای شما
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان امام خامنه ای (همه چیز) و آدرس amirkazemi1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 784
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1

Alternative content